در فواصلی، دو یا سه فوت پایینتر از سطح بالایی، قطعات صلیبی بین سنگهای همگرا قرار داده شده بودند و او میتوانست ضخامت قابل توجهی از بوتهها را که بالای سر قرار داشت، حس کند. واگنها به راحتی میتوانستند از اینجا عبور کنند، به همان اندازه که خرگوشی در لانهاش از دید هوایی در امان بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. و بنابراین این جاده فرورفته و آنچه به آن منتهی میشد، تقریباً تا آخرین لحظه، همزمان با پیشروی خط مقاومتناپذیر مارشال فوش، مورد بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستفاده قرار میگرفت. تام یک اسلحه بزرگ پیدا میکند. بقیهاش آسان بود، با این حال از ویژگیهای اسلید این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که خودش را احمق خطاب میکرد چون در گشت و گذارهایش بوی این دره سرپوشیده تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه لواسان را حس نکرده بود.
داخلش تاریک و نمناک بود، جویبار کوچک بیهدف از یک طرف به طرف دیگر میپیچید، با برکههایی اینجا و آنجا، و شاخ و برگهای بالای سرش که به خاطر خیس شدن در بارانهای شدید اخیر بوی تند و گندیده میدادند. شاید برایتان جالب باشد بدانید که برخی از پسرهای خودمان اخیراً در پیشرویشان به سمت تورترون از همین دره عبور کردند. اما یک نگاه به داخلش برای من کافی بود. اسلید با عجله از میان آن عبور کرد و هر از گاهی سقف حصیری را کنار میزد تا نگاهی به ستارگان راهنما بیندازد و مطمئن بود که گذرگاه تقریباً به سمت شمال منتهی میشود. و جایی در امتداد این مسیر تاریک و تهوعآور، تردیدهای شدیدی او را فرا گرفت، مبادا که در حال تعقیب یک تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه فردوس شرق شبح باشد. چیزی که او به دنبالش بود بسیار بزرگ و سرنخی هرچند ناچیز بود!
او به مافوقهایش گفت: «اما من به یاد دارم که چگونه دیدهبانان هندی فقط به خاطر اینکه مویی به بوته خاری چسبیده بود، ردی صد مایلی را دنبال میکردند.» و بنابراین او با عجله، با امیدی که گاهی بالا میرفت و گاهی پایین میآمد، به راه خود ادامه داد. پس از آنکه مسافتی را که به گمانش نزدیک به دو مایل بود پیمود، طراوت دلچسبی در هوا حکمفرما شد که او را بسیار آسوده خاطر کرد و به زودی آسمان صاف بالای سر را دید. در مقابلش، در جنوب، دشت وسیع گسترده شده بود و در دوردست میتوانست دو یا سه نور کوچک را تشخیص دهد که به گمانش در خطوط متفقین بودند. دره به حوضچهای وسیع منتهی میشد که بخشی از آن توسط دریاچهای کوچک تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در جنت آباد پر شده و توسط جنگلهای انبوه احاطه شده بود.
او جریان هدایتکننده را از گذرگاه مرطوب دنبال کرد و دریافت که سرچشمه آن در این پهنه آبی کوچک و بلند بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که تقریباً در آستانه یک سراشیبی تند قرار دارد. در سینه سیاه و آرام آن، ستارگان راهنمایش منعکس میشدند و درخت تیرهای از کاج باتلاقی سایه معکوس خود را در آب میانداخت. کمی عقبتر درختان دیگری بودند – کاج اروپایی و سرو. اسلید بعداً گفت: «به آنها گفتم که پیشاهنگان قدیمی خوب؛ آنها هم مثل من عاشق آب هستند.» خب، این هم از بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستاد روی بلیکی، پیشاهنگ و نویسندهی آینده – این هم دنباله کمپ معبد شما و تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه ولنجک دریاچهی سیاه شما و درختان ساکت و همراهتان.
تام اسلید حالا به وضوح کافی زمین را میدید. این دره سرپوشیده در واقع شکاف مرتفع بین دو تپه بود و از خطوط متفقین دور، انتهای آن باید به شکل یک V بزرگ و ناهموار در ارتفاعی که آن تپههای دوقلو از هم جدا میشدند، بوده باشد. با بررسی دقیق، هیچ نشانهای از این موضوع دیده نشد، اما این توانایی پیشاهنگ بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که در ذهن خود، منظرهای از بالا و با دید پرنده از محلی که مطالعه میکند، ببیند. او به کاپیتان گفت: «به محض اینکه آن تکه چوب را دیدم.
فهمیدم که کاج باتلاقی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. این درخت همیشه نزدیک آب و معمولاً در ارتفاع بالا رشد میکند. فکر کردم حتماً درست نزدیک اسلحه، جلوی آن بوده، چون کمی آتش گرفته بود. حتی بوی باروت را هم حس میکردم. فکر کردم شاید بخشی از بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستتار جلوی آن باشد.
به هر حال، شاخهای از آن کنده شده بود، هر کسی میتوانست آن را ببیند، و آنقدر نزدیک بود که بسوزد. در دیدهبانی همیشه چیزها را با علائم تشخیص میدهند. وقتی از سقف کاهگلی افتاد، او آن را برداشت و مجبور شدند چند سطل آب آنجا بریزند چون کاهگل داشت شروع به سوختن میکرد. اولش نمیتوانست آن را بردارد، خیلی داغ بود. «میدانستم جایی که من بودم اصلاً درخت کاج اروپایی وجود نداشت، چون اگر وجود داشت، حتماً آن را میدیدم – مگر نه؟» کاپیتان گفت که حدس میزند همینطور باشد. «فقط یک کار باید انجام میدادم و آن این بود که از نهر شروع کنم و آن را ادامه دهم. مجبور بودم آن شب با دستور امضا شده برگردم، بنابراین وقت زیادی نداشتم.
میدانستم اگر کاجهای باتلاقی وجود داشته باشد، آنها را از آن طرف پیدا میکنم – میبینی؟ و بعد میفهمیدم که چطور ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست تکهای مثل آن کنده و کاملاً سوخته شود و شاید دو یا سه مایل دورتر پرتاب شود. میدانستم آن موقع چه کار کنم چون چیزی برای رفتن داشتم.
- سه شنبه ۰۱ مهر ۰۴ ۲۳:۲۵
- ۱ بازديد
- ۰ نظر