من را در شبكه هاي اجتماعي دنبال كنيد

این خروش توپخانه بیش از یک ساعت از هر دو طرف ادامه داشت، با قدرتی بی وقفه: دود در چنان ابرهایی می پیچید که دیگر نمی توانستیم شهر سفید ویتوریا را تشخیص دهیم. آتش مایع نشان دهنده فعالیت توپچی های فرانسوی بود. در طول این مبارزه مهم، مرکز چپ فرانسوی ها یک تپه برهنه را پوشانده و برای مدت قابل توجهی بدون حرکت ادامه داد. در حالی که با ریختن تفنگ های خود به رده های نازک شده دسته سوم، تردید داشت که آیا دسته دوم موفق شود یا خیر.۲۷۰ بتوانند زمین خود را، زیر چنین آتش طلسم قوی برگشت معشوق مرگباری از تعداد بسیار برتر حفظ کنند: با این حال، آنها این پست خطرناک را با دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمحکام قهرمانانه حفظ کردند و ون را در تمام طول نبرد رهبری کردند.

در این دوره از اکشن، کاملاً لازم بود که هر اعصابی را تحت فشار قرار دهیم تا قبل از شب به دست آوریم. لشکر چهارم، در سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم ما، به سمت تپه قندی به جلو شلیک کرد، و یک لشکر فرانسوی را شکست، که به دلیل تند بودن صعود، آن را در یک توده گیج بازنشسته کردند، بدون اینکه خطری برای خود داشته باشند، به دلیل تند بودن صعود آن، بر روی سر یکدیگر شلیک کردند. داشتم به این روش بدیع پرتاب گلوله می خندیدم که یکی به ارسی من اصابت کرد و به پاهایم افتاد و بدین وسیله برای مدت کوتاهی شور و شوقم خنک شد: اما وقتی کمی از درد بهبود یافتم آن را برداشتم و لقمه گرانبهای سرب را در جیبم گذاشتم. صحنه ای که اکنون خود را نشان می داد بسیار باشکوه بود: دره با صداهای گیج کننده ای مانند صدای فوران آتشفشان طنین انداز می شد، و مملو از طلسم برای معشوق بدن های قرمز پیاده نظام و توپخانه های دودکننده بود.

در حالی که سواره نظام مشتاقانه به دنبال روزنه ای برای تاخت و تاز در شهر بود. در یک طرف میدان، کوه‌های مارپیچی و ارغوانی با شکوه بالا می‌آمدند که قله‌های خود را در ارتفاع بالا می‌کشیدند. از سوی دیگر آب های شیشه ای زادورا می چرخید: و خورشید در حال حرکت۲۷۱ آخرین پرتوهای خود را پرتاب کرد تا تلاش های کسانی را که در نزاع خطرناک برای رهایی اسپانیا تلاش می کنند روشن کند. دشمن تمام توپ‌های خود را به دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمثنای هشت قطعه، در حالی که سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم ارتش خود را پشت جناح چپ عقب می‌کشید، زیر پوشش این توپ‌بار عظیم قربانی طلسم معشوق از راه دور کرد.

که تنها فرصتی بود که هنوز برای آنها باقی می‌ماند تا با بدنی فشرده از میدان خارج شوند. این جنبش در سردرگمی عجیبی در داخل و اطراف ویتوریا اجرا می‌شود، جناح چپ آنها توسط لشکرها و تیپ‌های ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم بازنشسته شده و آتش خود را می‌رسانند. و در نهایت، آخرین لشکر آنها با جعبه های تقریباً خالی کارتریج از میدان خارج شد و راه را به سمت پامپلونا در پیش گرفت. سپس بخش بزرگی از ارتش ما شانه چپ خود را بالا آوردند، یا بهتر دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم بگوییم ربع دایره را به سمت ردعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم چرخاندند. کدام طلسم برگشت قوی حرکت ما را در جاده پامپلونا آورد.

فرانسوی‌ها توانستند هشت قطعه توپ را برای نزدیک به یک لیگ در میان میدان‌ها بکشند. اما با آمدن به زمین باتلاقی، به سرعت گیر کردند و سه نفر از آنها به داخل یک گودال غلتیدند، در حالی که قاطرها تلاش می کردند تا خود را از مهار خود جدا کنند. دشمن دو قطعه را از عملیات خارج کرد و توپ های متعدد خود را پشت سر گذاشت که به دلیل مسدود بودن راه ها با واگن ها بود. سایه‌های تاریک عصر از قبل اشیاء دور را از دید ما پنهان کرده بود، و هیچ چیزی از آن۲۷۲ نبرد باقی مانده بود، اما نورهای برق اسلحه های کوچک دشمن بر سواره نظام ما که همچنان شناور می شدند و گارد عقب خود را تهدید می کردند. جاده پامپلونا با کالسکه‌های زیادی پر شده بود، پر از خانم‌های التماس‌کننده، واگن‌های طلسم معشوق پر از گونه‌ها،۵۰ سرباز توپ و گلوله، و سرباز مجروح، با دسته‌های گاو، گوسفند، بز، قاطر، الاغ ، پرنده و افسر. در واقع، مطمئناً قبلاً چنین درهم‌آمیزی مشاهده نشده بود.

به نظر می رسید که همه حیوانات اهلی دنیا را با همه ظروف پرورشی و تمام ظرافت قصرها در یک توده ناهمگن به این نقطه آورده اند. تیپ ما از کنار این صحنه عجیب (ممکن دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم بگویم) درگیری های داخلی، در ستونی نزدیک، رژه رفت، و من ندیدم که سربازی تلاش کند از صفوف خارج شود، یا دورترین آرزو را برای انجام این کار نشان دهد. تیپ دوم ما هنوز به ما نپیوسته بود، زمانی که یک لیگ را از ویتوریا در جاده به سمت پامپلونا دویدیم. سربازان نیمه گرسنه به زودی کوله پشتی خود را رها نکرده بودند و به دنبال علوفه می رفتند. زیرا حتی در اینجا گوسفندها و بزها به هر طرف می دویدند و کیسه های بزرگ آرد در کنار جاده قرار داشت: در واقع، کیلومترها دور تا دور جاده۲۷۳ در شهر، خرابه بزرگ فروشگاه های نظامی در هر جهت پراکنده بود. شب به مسابقه پایان داد.

غرغر توپخانه متوقف شد، دشمن بی نظم پرواز می کرد، ارتش بریتانیا به دور ویتوریا دوید، آتش های بزرگی برافروخته شد و شعله ور شد، و کشور را روشن کرد، که افسران و سربازان مرده و رنج کشیده را بر فراز آن پخش کردند: صداهای عجیب و غریب در طول شب ادامه داشت، و چراغ های عبوری در مرتفع ترین کوه ها دیده می شد. ۴۴ کتری‌های آهنی بسیار سنگین بود و بر پشت قاطرها حمل می‌شد که یکی از آن‌ها به هر گروه متصل بود. اما، هنگامی که در نزدیکی دشمن بود، و چمدان ها به عقب فرستاده شده بود، این کتری های ناتوان و جادار همیشه نباید نگه داشته می شد. علاوه بر این، زمان قابل توجهی را به سربازان اختصاص داد تا جیره غذایی خود را بپزند، به ویژه در دشت های وسیع، جایی که فقط کلش می توانست تهیه شود. و همچنین در فصل بارندگی که درختان جنگل مرطوب بودند.

من اغلب مشاهده کرده‌ام که این کتری‌های سنگین به سمت بالا چرخیده شده‌اند (در زمانی که به طور اتفاقی آذوقه کم بود) و ده یا دوازده سرباز کتک خورده دور آن‌ها را گرفته‌اند، که با شکم خالی، یکی یکی جلو می‌رفتند و هر کدام به نوبه‌ی خود، برس سیاه کتری خود را می‌مالیدند، بر روی کفش‌های کپک سیاه‌پوستش را می‌مالیدند. بند و کوله پشتی ۴۵ قاطرچی که به اصطلاح از داشتن اتهام پنج قاطر که برای دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسمفاده از آنها روزانه پنج دلار و یک دلار برای خود می‌گرفت. بیسکویت، رام و گلوله‌های ذخیره را قاطرها حمل می‌کردند؛ گاوها و گاوهای نر لاغر بربری، تحت سرپرستی مردان فوق، گروه‌های مختلف را در خط راهپیمایی خود دنبال می‌کردند.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.